چراغی اینجا روشن است
چراغي به دستم، چراغي در
برابرم:
من به جنگ سياهي مي روم.
گهواره هاي خستگي
از كشاكش رفت و آمدها
باز ايستاده اند،
و خورشيدي از اعماق
كهكشان هاي خاكستر
شده را
روشن مي كند.
(احمد شاملو)
پ.ن : این عکس چیز خاصی نیست اما نمی دونم چرا دوستش دارم ، شاید چون یادی است از ماموریت مشهد که با مدیر، همکار و دوست خوبم رفتم اونجا ، اصلا هم فکر نکنید چون امیدوارم این پست رو بخونه دارم پاچه خواری می کنم ها. اما خداییش بجز جنبه های کاریش بقیه اش خوش گذشت.
Behind My Camera 
مگه میشه کسی با مدیرش بره ماموریت بهش خوش بگذره ؟! مطمئن باش اون آتیش بجون گرفته، دوست و همکارته نه مدیرت …
امیدوارم که همیشه بهتون خوش بگذرهخیلی عکسها هستن که برای خود شخص خاطره انگیزن و من هم این عکس شما رو به همین دلیل تحسین میکنم .
عكس بدي نيست…
سلام عصر بخیر خانم عرشی……..
سلام.با جناب جعفرزاده موافقم. مهم اینه که عکس خاطرات رو برای خودمون زنده کنه!شاد باشید
سلام. عرض كنم كه ممنون از شما كه بالأخره از شاعران ديگر هم شعري گذاشتيد.عكستان هم مثل هميشه زيبا بود. در ضمن شاعر ميگويد :اين مدير كيست كه عالم همه ديوانه ء اوست …تا بعد…
اگه ما رو نسانسوری باید بگم به کارهای قبلیت نمی رسه …آلباته بانده مثل شما عاکاس نیستام هااااا..از دید یه پیتزا خور می گم … یه رست بیفی….
یک هفته ای میشد وبلاگتو ندیدم عکس تک درختتون زیباست مخصوصا با اون ابرهای تکه تکه توی آسمون این عکستون نیز بد نیست با اجازتون میخواستم در وبلاگمون بهتون لینک بدم مشکلی نداره؟
شاید گشتن لذت بخش تر از یافتنه!
چرا به جنگ سیاهی؟ گاهی سیاهی نیز از روشنایی معنایی عمیق تر دارد و بسی قابل تفکر……..
هممممممم…. خانم ما قراره کی بریم مشهددددددد…..؟!!!!!
جهت قرائت فاتحه برای یک عزیز از دست رفته به آدرس زیر بمراجعید!!!!
مهم همینه که خودتون از عکس خوشتون بیاد…عکس زیبایی هستش…
اتفاقا خیلی هم قشنگه!
به جنگ سیاهی رفتن … تشبیه زیبایی بود .
راستی ، اونجا یک دشت بود که بارون بهاری در نزدیکی ساوه به وجود آورده بود .
من به احترام عکس های شما از جام بلند میشم .
سلام.فتوبلاگ لیتک با عکسی از سنجاقک و گل نیلوفر آبی به روز شد خوشحل می شم سر بزنید
Nice shots
من که محوش شدم..چرا چیز خاصی نیست..؟ این همه دنیا توش غوطه وره..